اخبار فرهنگسرا
سرداران شهید

شهید احمد امینی

زندگی نامه: شهید احمد امینی در یکم شهریور ماه ۱۳۴۲ در روستای محمد آباد سفلی از توابع رفسنجان دیده به جهان گشود. پدرش محمد عباس و مادرش صغری نام داشت. از سن ۴-۵سالگی در امر گله داری و کشا ورزی به پدر کمک می کرد. دوران تحصیلی دبستان را در روستای لاهیجان که دردوکیلومتری زاد […]

اشتراک گذاری
11 دی 1348
225 بازدید
کد مطلب : 52

زندگی نامه:

شهید احمد امینی در یکم شهریور ماه ۱۳۴۲ در روستای محمد آباد سفلی از توابع رفسنجان دیده به جهان گشود. پدرش محمد عباس و مادرش صغری نام داشت. از سن ۴-۵سالگی در امر گله داری و کشا ورزی به پدر کمک می کرد. دوران تحصیلی دبستان را در روستای لاهیجان که دردوکیلومتری زاد گاه وی واقع شده است گذراند. دوران راهنمایی را در مدرسه علوی محله قطب آباد از توابع رفسنجا ن سپری و دوران تحصیلی متوسطه را دبیرستا ن غزالی شروع کرد. سه سال از تحصیلات متوسطه ایشان تمام شده بود که انقلاب اسلامی رخ داد .
احمد در سال ۱۳۵۹ تحصیل را رها و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. ابتدا در شهرستان بردسیر مشغول انجام وظیفه گردید بعد ازسه ماه خدمت درسپاه بردسیرمشغول انجام وظیفه گردید و به اتفاق برادران شهید حا ج عباس حسینی، علی عابدینی ، مهدی جعفربیگی ،حسن یارقلی ،اکبر دهشیری که همه اهل لاهیجان بودند به خط پدافندی جبهه شهدا دزفول اعزام شدند و درآنجا شبها به نگهبانی وکانال کنی و استراق سمع می گذراندند.
سه ماه ماموریتش که تمام شد در تیپ ثار الله گردان حضرت فاطمه (س) سمت آرپی چی زن را عهده دارشد و در عملیات فتح المبین در منطقه دشت عباس بوسیله اصابت آرپی چی به تانک دشمن از ناحیه چشم و پا زخمی شد او را به بیمارستان تهران انتقال دادند و بعد از ده روز بستری به خانه بازگشت.
زمانی که در حال مجروحیت بود عملیات بیت المقدس شروع شد با همان حال مجروحیت به سمت جبهه حرکت کرد. ابتدا در مدرسه شهید رجایی اهواز چند روزی را گذراند. سپس به جبهه کوشک رهسپارشد و سمت فرماندهی گروهان ویژه آرپی چی  زن را به عهده گرفت. با طی کردن آموزشهای لازم در عملیات رمضان شرکت کرد. در این عملیات یکی از دوستان صمیمی او بنام عباس شکوئی شهید شد که برای او خیلی بی تابی کرد.
بعد ازعملیات رمضان به خانه آمد. مجدداً به جبهه بازگشت و از گردان فتح به منطقه عملیاتی زلیجان (شمال بستان) رفت و در اردوگاه حزب الله که محل استقرار گردانشان بود روزها آموزش و مانور و شبها را به عبادت می گذراند.
بعد از آن درعملیات والفجر یک با شهید حسین امینی شرکت کردند شهادت برادرحسین، چنان تلاطمی در رگهای احمد بوجود آورد بطوری که حاضر نبود حتی یک لحظه در شهر زندگی کند و به جبهه رفت و معاونت گردان ابوالفضل (ع) را برعهده گرفت و از آن پس مشغول آموزش شدند و بعد از مدتی آموزش به شهر مریوان اعزام در ۵ کیلومتری شهر در جنوب شرقی اردوگاه زدند و چند صباحی هم در آنجا بسر می بردند که عملیات و الفجر ۴ آغاز شد. او همچنین فرماندهی گردان ۴۲۵ خط شکن و ۴۱۰ حضرت رسول(ص) را برعهده داشت.
 روزی که شبش عملیات بود روز وداع همه در قرارگاه تاکتیکی جمع شدند دوستان همدیگر را در آغوش گرفتند و وداع کردند لحظه به لحظه چهر ه احمد نورانی تر می شد موعد وصل فرا رسید دوستان از هم خداحافظی کردند و به سمت محورهای خودشان رفتند لب آب لباسهایشان را پوشیدند وبیست ویکم بهمن ۶۴ ساعت ده شب به آب اروند زدند و نفس خصم دون را گرفتند و درساعت ۲۰:۱۰ بعد از شکستن خط احمد با جمعی ازیاران بوسیله ترکش خمپاره شربت شهادت را نوشیدند.
روحش شاد

این مطلب بدون برچسب می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *